در این نوشته در آکادمی تخصصی مهندسی محیط زیست به سراغ این موضوع رفته ایم که چرا محیط زیست در اولویت های اصلی برخی از دولت ها و همین طور برخی از مردم یک کشور قرار ندارد؟ حتما عوامل و علت های زیادی را برای این موضوع می توان برشمرد. در ادامه برخی از علت های احتمالی که در این زمینه مطرح می شود را بررسی کرده و به محل بحث گذاشته ایم.
عواملی که شما برای این موضوع، متصور هستید را در پایین این مطلب بنویسید تا با دیدگاه های مختلف، آشنا شویم و از هم بیاموزیم.

چرا محیط زیست اولویت برخی از دولت های جهان و مردم نیست؟ و چه می توان کرد؟

۱- کوتاه مدت بودن عمر دولت ها
بسیاری از چالش ها و مسائلی که در عرصه محیط زیست با آن ها روبرو هستیم، مانند مسأله آلودگی هوا، تغییر اقلیم، مدیریت پسماند، مدیریت منابع آب، فرسایش خاک، کاهش تراز آب های زیرزمینی و پدیده فرونشست، ریزگردها، تهدید تنوع زیستی، آلودگی آب های سطحی و… در کوتاه مدت قابل حل نیستند. با نگاه تخصصی و علمی و برنامه ریزی درازمدت احتمالا بتوان بخش بزرگی از این مسائل را به صورت مطلوب، مدیریت کرد. از آن جایی که عمر دولت ها در بسیاری از کشورهای جهان به صورت دو دوره چهار یا پنج ساله می باشد، به نظر می رسد که در این بازه های زمانی نتوان راه حل پایداری را برای مسائل محیط زیستی ارائه نمود و چون بسیاری از دولتمردان و سیاستمداران دنبال مقبولیت و محبوبیت در بین عامه مردم هستند، در این راستا ترجیح می دهند برنامه ها و سیاست هایی را در پیش گیرند که به صورت کوتاه مدت-هر چند ناپایدار- نتایج آن در جامعه تبلور یابد و ملموس و قابل مشاهده باشد.

به عنوان مثال اگر امروز دولتی تصمیم بگیرد، برنامه های اصولی که مبتنی بر نظرات کارشناسان و متخصصان باشد را جهت جلوگیری از برداشت بی رویه از چاه ها و آبخوان ها به منظور مدیریت پایدار منابع آب زیرزمینی اجرا نماید، نتیجه این اقدام،-فارغ از تبعات این تصمیم که در موارد بعدی بیان خواهند شد- احتمالا چندین سال بعد از عمر آن دولت-به شرط تداوم آن برنامه ها و سیاست ها- نمایان می گردد و نتیجه آن به نام دولت مستقر در ادوار بعدی ثبت خواهد گردید و به نظر می رسد که این گونه اقدامات و سیاستگذاری ها، مطلوب دولت ها نباشد! یا اگر دولتی تصمیم به کاهش گازهای گلخانه ای و کم کردن میزان دی اکسید کربن موجود در جو برای کمک به مدیریت تغییر اقلیم و گرمایش زمین بگیرد، آثار آن ده ها سال بعد مشخص خواهد شد.

حال شاید این پرسش های مهم نیز در این راستا پیش بیاید که آیا باید با تغییر در قوانین و ساختارها، عمر دولت ها را افزایش داد تا دیدگاه درازمدت، در آن ها شکل بگیرد؟ آیا لزوما با افزایش طول عمر دولت ها نتیجه مطلوبی حاصل خواهد شد؟ آیا افزایش طول عمر دولت ها منجر به افزایش منافع حزب و جناح خاصی نخواهد شد؟ آیا اصولا می توان شکل گیری دولتی را متصور بود که در تمام حوزه ها، منافع ملی و منطقه ای را بر منافع جناحی، مقدم بداند؟ به هر حال این ها پرسش هایی است که باید به آن ها فکر کرد و این مسأله به این سادگی ها نخواهد بود.

۲- در هم تنیده بودن مسائل محیط زیستی با مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی
سیستم های محیط زیستی عمدتا از نوع سیستم های پیچیده(Complex Systems) هستند و فقط با نگاه محیط زیستی یا فنی-مهندسی به مسأله نمی توان پاسخ مطلوبی به آن داد و با نگاه تک بعدی به مسائل، مشکلات موجود احتمالا بغرنج تر و پیچیده تر گشته و مدیریت آن دشوارتر می گردد. سیستم پیچیده سیستمی است که هر یک از اجزای آن، به صورت مشخص و قاعده مند با تعداد دیگری از اجزای سیستم در ارتباط است. این ارتباطات چنان متعدد و به هم وابسته هستند که با اثرگذاری روی یک بخش سیستم، بخش های زیادی از سیستم متأثر می شوند و در نهایت، همان نقطه آغاز اعمال اثر هم، خود از سیستم تأثیر می پذیرد. سیستم پیچیده، پویاست و هر لحظه در حال تغییر است. گذشته‌ سیستم در خاطرش می‌ماند. هر اتفاق و رویداد بیرونی، به شکلی ساختار و روابط داخلی آن را تحت تاثیر قرار می‌دهد و در نهایت، هویت امروز سیستم حاصل تمام اتفاقاتی است که در طول عمر آن سیستم بر آن گذشته است.

در سیستم های پیچیده، هر مسئله و مشکلی، ده‌ها ریشه و علت دارد و هر کدام از علت‌ها هم ده‌ها علت دیگر دارند، پس ساده سازی بیش از حد سیستم، گمراه کننده خواهد بود و باعث می شود که درک ناقص و نادرستی از مسائل موجود داشته باشیم.

بنابراین باید آگاه باشیم که مسائل محیط زیستی، مسائلی چندوجهی هستند. در این مسائل همیشه با یک پاسخ و راه حل صریح و مشخص روبرو نیستیم، بلکه با یک چندراهی، با تعارض منافع و با انواع مناقشات، مواجهیم.

 بسیاری از مسائل محیط زیستی با شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی کشورها گره خورده است. زمانی که راه حلی برای مسأله ای محیط زیستی ارائه می دهیم، نادیده گرفتن ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ مسأله، گرفتاری های بسیار بزرگی را می تواند رقم بزند و دولت ها و مردم را با مسائل جدیدتر و مشکلات بزرگتر روبرو خواهد کرد.

به عنوان مثال با مطالعات محیط زیستی به این نتیجه می رسیم صنعت X که در حال تولید محصول Y می باشد، به شدت آب بَر است، ادامه فعالیت این صنعت، فشار زیادی به منابع آب سطحی و زیرزمینی وارد می کند، حقابه های محیط زیستی تأمین نمی گردد، تداوم فعالیت های آن منجر به خشک شدن تالاب های منطقه و افزایش طوفان های گرد و غبار و ریزگردها می شود، اکوسیستم های طبیعی و حیات وحش منطقه در معرض مخاطرات جدی به واسطه کم آبی قرار گرفته اند و… . راهکاری که این مطالعه ارائه می دهد، تعطیل شدن صنعت X یا انتقال آن به شهری دیگر برای حفظ محیط زیست و جلوگیری از کمبود آب در آن منطقه است. داخل پرانتز این نکته کلیدی را هم در نظر بگیریم که توجه شود در زمان احداث این صنعت، اهداف آمایش سرزمین مورد توجه قرار نگرفته است.

خب تعطیل شدن صنعت راهکار به ظاهر خوبی برای حفظ محیط زیست منطقه و تأمین پایدار آب ساکنین است اما به پرسش های زیر و ده ها پرسش احتمالی باید فکر کرد:

  • تکلیف هزاران نفری که در آن صنعت کار می کنند چه می شود؟
  • معیشت و اقتصاد هزاران خانواده ای که به صورت مستقیم و غیرمستقیم وابسته به آن صنعت شده، چه خواهد شد؟
  • اعتراض ها و درگیری های احتمالی که بین مردم و دولت شکل خواهد گرفت، به کجا خواهد رسید؟
  • تبعات سیاسی و امنیتی این تصمیم چه خواهد بود؟
  • راهکار جایگزین برای حفظ شغل و تأمین اقتصادی خانواده های ذینفع در این مسأله چه خواهد بود؟
  • آیا تعطیل شدن صنعت X روی افزایش جرم در آن منطقه تأثیر خواهد داشت؟

یا به عنوان مثال، پروژه های انتقال آب از حوزه ای به حوزه دیگر را می توان بیان کرد و ده ها مثال دیگری که احتمالا در ذهن شما می باشد.

پس می بینیم که مسأله به این سادگی ها نیست. با یک مسأله چندبعدی روبرو هستیم که لازمه مواجهه با آن برخورداری از عقلانیتی در سطحی مطلوب، مجهز بودن به تفکر و نگرش سیستمی و همچنین آگاه بودن به اینکه راه حل آسانی در کار نیست، می باشد!

لذا بسیاری از دولت ها از رویارویی با مسائل پیچیده به علت آنکه غالبا راه حل های مشخص و کوتاه مدت ندارند و حل آن ها سخت و زمانبر است، اجتناب می کنند و یا به کل درک نمی کنند که با یک مسأله پیچیده روبرو هستند و با راه حل های دمِ دستی و مقطعی می خواهند مسأله را حل نمایند، غافل از اینکه مشکل را وخیم تر می کنند.

۳- مقوله جغرافیا
چالش ها و مسائل محیط زیستی کاملا در ارتباط با جغرافیا هستند. به این معنا که دغدغه انسان ها و دولت ها در نقاط مختلف جهان با یکدیگر متفاوت است.
دغدغه های جوان یمنی که هر روز با سیلی از بمب و خمپاره و هواپیماهای جنگی روبرو می شود با دغدغه های یک جوان فنلاندی که در آرامش و رفاه زندگی می کند، کاملا متفاوت است. دغدغه های مردمی که در کشورهایی نظیر اتیوپی، نیجر،کنگو، آفریقای مرکزی، سودان جنوبی، چاد، مالی، تانزانیا، زیمباوه و… زندگی می کنند و با فقر و قحطی دست و پنجه نرم می کنند و برای تأمین یک وعده غذایی خود، سختی های بسیاری را باید تحمل کنند، بسیار متفاوت از مردمی است که در کشورهایی نظیر کانادا، آلمان، سوئد، انگلستان، دانمارک، استرالیا و… زندگی می کنند. حتی دغدغه ها در داخل استان های یک کشور نیز متفاوت است، دغدغه های یک کودکی که در سیستان و بلوچستان زندگی می کند با دغدغه های یک کودک تهرانی، متفاوت است و حتی درون شهرها، دغدغه های یک جوانی که در شمال شهر تهران زندگی می کند با دغدغه های جوانی که در جنوبی ترین نقطه شهر زندگی می کند، می تواند کاملا متفاوت باشد. پس انتظار یکسان از همه مردم جهان یا همه مردم یک کشور یا شهر نسبت به مسائل محیط زیستی و حساس بودن به این حوزه، انتظار معقول و درستی نمی تواند باشد.

دغدغه دولت ها نیز طبیعتا در این عرصه متفاوت است. دغدغه ها در دولت هایِ مختلف کشور افغانستان که ده ها سال است درگیر جنگ های داخلی، مسائل امنیتی و نیازهای اولیه خود هستند با دغدغه دولت هایی نظیر سوئیس یا آمریکای شمالی متفاوت است و یا طبیعتا اولویت کشورهایی که درگیر تحریم، نرخ رشد بالای تورم، بیکاری و انواع مشکلات اقتصادی هستند-فارغ از عوامل و علل به وجود آورنده این مشکلات- و در تأمین نیازهای اولیه مردم خود مانده اند با کشورهایی که سطح مطلوبی از رفاه و شاخص های اقتصادی را تجربه می کنند، متفاوت است.

پس عامل جغرافیا، می تواند در تعیین اولویت هایی که دولت ها باید برای خود تعریف کنند، بسیار اثرگذار باشد و اگر این عامل را در تحلیل هایمان نادیده بگیریم، مرتکب خطای بزرگی می شویم.

۴- تلقی قرار گرفتن محیط زیست در مقابل توسعه
بسیاری از سیاستمداران، محیط زیست را سدی در مقابل توسعه می دانند، البته باید از آن ها پرسید که توسعه را چگونه تعریف می کنند؟ آیا مفهوم توسعه را فقط با احداث جاده ها، بزرگراه های طبقاتی، برج ها، مراکز خرید بزرگ، سدها، تأسیس کارخانه های پیشرفته، هتل های چندستاره و… درک می کنند؟ آیا صرفِ نگاه سازه ای و فنی می تواند کشورها را به سمت توسعه-به معنای واقعی آن- سوق دهد؟ در جهان کشورهایی هستند که بزرگترین و پیچیده ترین سازه های دنیا را در دل خود جای داده اند ولی بویی از ” توسعه یافتگی ” نبرده اند!

بنابراین کنار گذاشتن بعد محیط زیستی از پروژه ها و اولویت ها به معنای درک نادرست از چیزی است که متخصصان و کارشناسان این حوزه می گویند. کارشناسان محیط زیست مخالف توسعه نیستند. آن ها می گویند که در کنار اضلاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، ضلع محیط زیست نیز باید در نظر گرفته شود. چون اگر این ضلع را نادیده بگیریم، دود آن به زودی به چشم خودمان و نسل های آینده خواهد رفت و نمی توانیم آن کیفیت مطلوب و درخوری را که از زیستن انتظار داریم، تجربه نماییم.

پس این تلقی که برخی “محیط زیست” را “محیط ایست” می نامند، اشتباه است.

 امید است که با آموزش صحیح و علمی، تفکر سیستمی در بین تمام سیاستگذاران و کارشناسان در حوزه های مختلف، رواج یابد و به آن ها تذکر داد که اگر از مقوله محیط زیست به بهانه تقابل با توسعه، چشم پوشی کنیم، ضررهای جبران ناپذیری، متوجه جامعه و فرزندانمان خواهد شد.

حال چه می توان کرد؟
اینکه راهکارِ دقیق و کاربردیِ بخواهیم برای دغدغه مند کردن و ایجاد حساسیت دولت ها و مردم نسبت به حفظ محیط زیست و در اولویت قرار دادن آن، ارائه کنیم، شاید یک مسأله به ظاهر ساده ولی در عمل دشوار و پیچیده باشد.

 اگر بخواهیم در مورد کشور خودمان در این حوزه به صورت زیرساختی به فکر راه حل باشیم، احتمالا باید سراغ نهادهای آموزشی نظیر آموزش و پرورش و وزارت علوم برویم که احتمالا بیشترین نقش را در تربیت نسل های آینده به عهده دارند، ولی شاید شما هم مثل نگارنده این مطلب، نسبت به رویکردی که نظام آموزشی در جهت آموزش و پرورش انسان ها دارد، انتقادهای جدی داشته باشید و شاید هم از سیستم آموزشی فعلی به کلی ناامید شده اید.

البته شدت گرفتن و نمایان شدن هر چه بیشتر آثار سوء برخی مسائل محیط زیستی مثل آلودگی هوا، عدم مدیریت صحیح پسماندها، مدیریت ناکارآمد منابع آبی، برداشت بی رویه از آب های زیرزمینی و پدیده فرونشست، تهدید تنوع زیستی و…، ناخواسته سیستم حکمرانی را می تواند به سمت اصلاح برخی رویکردها و سیاستگذاری ها ببرد تا به حرف متخصصان گوش دهد، البته با این پیش فرض که عقلانیتی بر سیستم حاکم باشد و توان انجام تغییرات ساختاری را نیز داشته باشد، چون گاهی سیستم به جایی می رسد که دیگر توان لازم برای برگشت پذیری را ندارد؛ این سیستم در واقع مانند انسانی است که نسبت به عفونتِ ریه هایش، بی توجه بوده و به دنبال درمان نرفته است و حال عفونت کل ریه ها و بدن او را گرفته، علائم مشهودی دارد، مرتب سرفه می کند، تب دارد، دچار تنگی نفس شدید شده و سطح اکسیژن خونش به میزان چشمگیری کاهش یافته است، به ناچار برای رهایی از مرگ و برای بقا، باید به بیمارستان مراجعه کند و تن به درمان های سخت نظیر داروهای گران قیمت، جراحی و شیمی درمانی بدهد تا اگر خوش شانس باشد جان سالم از این معرکه به در ببرد، در حالی که شاید سه ماه قبل با مصرف دو سه داروی ساده در منزل بهبود پیدا می کرد.

به هر حال به نظر می رسد که بار اصلی ایجاد حساسیت های محیط زیستی به دوش معلمان، کارشناسان، متخصصان، اساتید و دانشمندان این حوزه باشد. این قشر باید به صورت مستمر و پیوسته در رسانه ها و شبکه های اجتماعی به سایر مردم آگاهی دهند، مرتب سخنرانی کنند و اطلاعات موثق و علمی را به زبان ساده به جامعه منتقل نمایند تا به تدریج زنجیره ای از انسان های آگاه که نگرش دقیق و درستی از محیط و پیرامون خود دارند، در نسل های بعدی شکل بگیرد و به این ترتیب شاهد افزایش سطح دغدغه مندیِ افراد و گروه های مختلف در جامعه و پیرو آن مطالبه گری از مسئولین باشیم؛ زیرا همه باید بدانیم که محیط زیست یک مقوله شیک و فانتزی نیست، محیط زیست با مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی و از همه مهمتر با سلامت و حیات ما و آیندگان عجین است.

 باید بدانیم که تنفس در یک شهر آلوده چه صدمات وحشتناکی را به انسان ها، به سیستم بهداشت و درمان و به اقتصاد کشور وارد می کند. باید آگاه باشیم که برداشت بی رویه از منابع آب زیرزمینی، منجر به فرونشست های ترسناکی می شود که در مناطق مختلف کشور شاهد آن هستیم. باید بدانیم که دفع غیراصولی پسماند چه بلایی بر سر محیط زیست به ویژه خاک و آب های سطحی و زیرزمینی می آورد و چه هزینه هنگفتی را به سیستم مدیریت شهری تحمیل می کند. باید نسبت به از دست دادن خاک های حاصلخیز کشورمان و پدیده فرسایش خاک آگاه باشیم. باید بدانیم که هر گیاه یا جانوری که نسلش منقرض می شود چه تبعات منفی می تواند بر زندگی ما و دیگر جانداران داشته باشد. باید …

به این نکته هم آگاه باشیم که مسائل محیط زیستی همواره با ما خواهند بود و احتمالا چالش های محیط زیستی هیچ وقت به صفر نخواهند رسید و احتمالا بشر نمی تواند این مسائل را به صورت کامل حل و فصل نماید ولی حتما در جهت کاهش این مشکلات و افزایش کیفیت زندگی همه ساکنان زمین در مکان های مختلف، می تواند تلاش کند. حتما می توان با سیاستگذاری و رویکردهای درست، اثرات مخربِ ابرچالش های محیط زیستی را کاهش داد و در مسیر اصلاح حرکت کرد.

 با قدم ها و اقدام های کوچک پای به این مسیر بگذاریم تا بتوانیم بر تفکر دولت ها و مردمی که سال ها بعد از ما خواهند زیست، اثر مثبتی بگذاریم. حلقه ای از یک زنجیر بسیار بزرگ باشیم…

                                                                                                               ابوالفضل بشیری
                                                                                     مدیر وبسایت آکادمی تخصصی مهندسی محیط زیست

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست