در اواخر سال ۲۰۲۱، انجمن بوم شناسی استرالیا منبعی را منتشر کرد که هدف آن کمک به دانشمندان و پژوهشگرانِ حوزه محیط زیست برای مقابله با فشارهای فزاینده بر سلامت روان بود. از اینجا می توانید آن اطلاعات را مطالعه کنید.

دانشمندان، متخصصین و پژوهشگرانِ حوزه محیط زیست فشارها و استرس های فراوانی را متحمل می شوند که سلامت روان آن ها را به صورت جدی تهدید می کند. این فشارها، طیفی از منابع مختلف را در بر می­ گیرد؛ برخی از این فشارها با منابعی که عموم مردم و سایر افراد جامعه تجربه می کنند همپوشانی دارند، اما بخش دیگری از آن ها شامل مواردی می شود که با کار و شغل ما به صورت مستقیم در ارتباط است.

در این نوشتار در آکادمی تخصصی مهندسی محیط زیست به این موضوع بسیار مهم که ارتباط مستقیم با سلامت روانِ متخصصین محیط زیستی دارد، پرداخته ایم.

در حال حاضر، چالش های محیط زیستی، آثار مخرب جسمی و روحی متعددی بر بسیاری از مردم در اقصی نقاط جهان گذاشته است؛ مسائلی از قبیل از دست دادن بخشی از منابع درآمدی و تحت تأثیر قرار گرفتن معیشت و اقتصاد جوامع، مهاجرت های اجباری، آسیب و خسارت به اموال و انواع آشفتگی های عاطفی و روانی که در بسیاری از نقاط این کره خاکی در حال وقوع است.

کسانی که در حوزه محیط زیست به صورت تخصصی و جدی کار می کنند، به ویژه افرادی که در مناطقی فعالیت می کنند که چالش های متعددِ محیط زیستی در آن جامعه وجود دارد، از جمله افرادی هستند که با انواع عوامل استرس زا و همچنین تجربه تروما سر و کار دارند. با این حال، فراتر از این اثرات حاد، تغییرات انسان محور در اقلیم و تهدید تنوع زیستی منجر به مسأله ای به نام ecological grief در این افراد می شود که می توان از آن تحت عنوان “حزن اکولوژیکی” یاد کرد.

کسانی که از نزدیک شاهد تخریب اکوسیستم ها و از بین رفتن انواع گونه­ های جانوری و گیاهی هستند و همچنین افرادی که از مستندات و شواهد این تخریب ها کاملاً  آگاه هستند، بسیار بیشتر از دیگران، از نظر روانی تحت تأثیر قرار می گیرند. بنابراین سلامت روانِ دانشمندان، محققان و کسانی که در حوزه محیط زیست به صورت جدی کار می کنند، به طور ویژه ای در معرض خطر است.

پژوهشگران محیطزیستی در طول سال ها با روش های متنوع و با در نظر گرفتن بسیاری از جزئیات، اکوسیستم های گوناگون نظیر دریا، اقیانوس، کویر، جنگل، تالاب، رودخانه را مورد مطالعه قرار می دهند و در طی این مطالعات، شاهد تغییراتی-عمدتا تغییرات منفی- در آن ها هستند. آنها همچنین به صورت مستمر در رشته های مرتبط با حوزه پژوهشی شان در جریان داده ها و سایر مطالعات همکاران خود در سراسر جهان قرار می گیرند و این موضوع، حس اندوه و رنج آن ها را به دلیل آگاه شدن از روند روزافزون تخریب های محیط زیستی در سراسر دنیا، تشدید می کند.

همچنین بسیاری از دانشمندان حوزه محیط زیست از شکست‌ برنامه های بسیاری از دولت‌ها، سازمان ها و شرکت‌های بزرگ در رسیدگی، توجه و پیگیری موضوعات و چالش های بزرگ جهانی در حوزه محیط زیست آگاه هستند و در برخی موارد تجربیات ناامیدکننده‌ای از تلاش برای همکاری با چنین سازمان هایی را داشته اند. این عوامل هم می توانند در کنار سایر موارد بیان شده، منجر به تشدیدِ حزنِ محیط زیستی در آن ها شود.

البته باید آگاه باشیم که طرح این موضوع به این معنا نیست که ناامید شویم و از جنبه های مثبت تلاش برخی از دانشمندان و محققان غافل شویم و آن ها را نادیده بگیریم؛ آنها بخشی از یک جامعه متعهد و حامی هستند که در جهت فهم و ارائه راهکار برای مسائل و چالش های محیط زیستی کوشش فراوانی می کنند. گاهی اوقات محققان می توانند ببینند که کارشان تأثیر مثبت مستقیمی بر سیاره ما داشته است و یا موفق به تغییر بعضی از سیاست های ناکارآمد و غلط شده اند. این موضوع منجر به حس توانمندی و و حس اثرگذاری در آن ها می شود. همچنین قرار گرفتن در معرض طبیعت در مکان هایی که تخریب های محیط زیستی، به طور مستقیم آشکار نیست، به خودی خود می تواند مزایای متعددی برای بهبود سلامت روان داشته باشد. برخی از اقداماتی هم که برای به اشتراک گذاشتن اتفاقات و داستان های محیط زیستی مثبت، صورت می گیرد نیز اثر مثبتی بر سلامت روان این گروه از پژوهشگران می تواند داشته باشد. پس یادمان باشد در کنار انبوهِ مسائلِ ناامیدکننده و منفی که هر روز در وبسایت ها، مقاله ها، شبکه های اجتماعی و… می خوانیم، از بازنشرِ مطالب امیدوارکننده نیز غافل نشویم و همکاران مان را در جریان اتفاقات مثبت هم قرار دهیم.

موضوع دیگری که برای بسیاری از پژوهشگران محیط زیستی، می تواند منبع استرس باشد، ارتباط زندگی شخصی و زندگی حرفه ای آن هاست. به چه معنا؟ به این معنا که یک دانشمند، متخصص یا محقق محیط زیست به واسطه پژوهش ها و پروژه هایی که با آن ها درگیر می شود، در دنیایی از داده های محیط زیستی که مربوط به تغییرات بخشی از اکوسیستم زمین است، غرق می شود، در این میان او با همکاران و محققانی که کارهای مشابه انجام می دهند نیز در تعامل است، آن ها نتایج پژوهش های یکدیگر را مطالعه و عمق فعالیت های یکدیگر را عموما درک می کنند اما مشکل می تواند زمانی باشد که این فردِ پژوهشگر در تعامل با خانواده، دوستان، آشنایان و افرادی قرار می گیرد که آن مسئله را جدی نمی گیرند و مقیاسِ دیدگاه آن ها درباره آن موضوعِ خاص، بسیار متفاوت می شود-که البته بخشی از این نگاه متفاوت به مسائل و چالش های گوناگون کاملا طبیعی است- و این امر می تواند منجر به ناامیدی، انزوا و سرخوردگی آن پژوهشگر شود.

اندوه محیطی، حزن اکولوژیکی و نگرانی هایی از این دست، تنها عواملی نیستند که بر سلامت روان محققان در حوزه محیط زیست اثر می گذارد. مشاغل آکادمیک در بسیاری از نقاط مختلف دنیا به دلایل گوناگون استرس زا و ناامن هستند از جمله این دلایل می توان به این موارد اشاره کرد:

– ساعت های طولانی و نامشخص درگیر شدن با یک پژوهش
– فرسودگی شغلی
– فشار از طرف گروه ها و سازمان های مختلف در برخی پروژه ها
– فشار دور شدن از خانواده و دوستان به دلیل وارد شدن به یک جامعه متفاوت علمی

آثار و تبعات این فشارها و استرس ها طبیعتا بر افراد مختلف یکسان نیست. هرکدام از انسان ها مجموعه‌ای از شرایط درونی و محیطی منحصر به فرد خود را تجربه می کنند. مشکلات سلامت روان می تواند از شرایط بیان شده ناشی شوند و یا همچنین می توانند بدون این دلایل نیز وجود داشته باشند. به هر حال همه این موضوعات، نگرانی های واقعی هستند و نیاز به حمایت دارند.

علائم مشکلات سلامت روان متنوع است. این علائم شامل:

 – اختلال های شناختی مانند: مشکل در تمرکز، الگوهای تفکر منفی، احساس ناکارآمدی و عدم موفقیت می تواند باشد.
مشکلات عاطفی نظیر: احساس تحریک پذیری، عصبانیت، ناامیدی، احساس گناه برای شرکت در فعالیت های لذت بخش، احساس بدبینی و جدایی از کار باشد.
مشکلات فیزیولوژیکی مانند: خستگی، فرسودگی، تنش های عضلانی، سردرد و اختلال در خواب باشد.
اختلالات رفتاری نظیر مشکلات حفظ تعادل کار و زندگی، مشکل در شروع روز و همچنین بی توجهی به روابط مهم در زندگی باشد.

حال چه باید کرد؟
همان طور که بیان شد، افراد مختلف در پاسخ به محرک های مشابه، مجموعه ای از علائم متفاوت را می توانند تجربه کنند. تشخیص علائم در برخی موارد ممکن است سخت باشد و روش‌ها و درمان‌های مختلفی برای مقابله‌ با این مشکلات کارساز خواهد بود. در برخی موارد شاید خودمان بتوانیم با آگاهی که نسبت به این نوع از مسائل پیدا می کنیم و با اتخاذ روش های درست در جهت بهبود سلامت روان خود حرکت کنیم ولی در برخی موارد نیز نیاز داریم که از کارشناسان و متخصصان حرفه‌ای کمک بگیریم.
تفکر انعکاسی، ذهن آگاهی و ایجاد انعطاف‌پذیری و سازگاری نسبت به شرایط مختلف، ممکن است برای برخی افراد خوب عمل کند، اما برخی دیگر برای مدیریت شرایط و غلبه بر اختلالات، به کمک خارجی قابل توجه‌تری نیاز دارند.
خوشبختانه در چند سال گذشته، گفتگوها در مورد سلامت روان جامعه پژوهشگران محیط زیستی گسترده تر شده است. آگاهی بیشتر از این گفتگوها به ما کمک می کند تا مشکلات خود را بشناسیم و بتوانیم از دیگران حمایت کنیم.

لازم است که آموزش آگاهی از سلامت روان و دوره های کمک های اولیه بهداشت روان به طور گسترده ای در دسترس قرار گیرد تا بتوانیم در صورت وجود مشکل تشخیص دهیم و درمان مناسب را دریافت کنیم. به ویژه بسیار مهم است که تشخیص دهیم چه زمانی باید از پزشکان عمومی یا روانشناسان و روانپزشکان آموزش دیده و مجرب، مشاوره و کمک بگیریم. مهمتر اینکه، همه ما باید در مورد این صحبت کنیم. آگاه باشیم که دلایل و عوامل مشکلات سلامت روان از بین نمی روند، اما در کنار هم می توانیم آثار سوء آن را مدیریت و کاهش دهیم.

ابوالفضل بشیری
مدیر وبسایت آکادمی تخصصی مهندسی محیط زیست

 

* منبع اصلی این پست این مقاله می باشد. در واقع نوشتار فوق را از این مقاله، ترجمه کرده ایم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست